کد مطلب:225745 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

حواله ی امام رضا به خواهر مکرمه اش
چندین سال پیش، شاهد بیمار فلجی كه سوار بر ویلچر به حرم آوردند، بودیم. با هزاران امید از مشهد مقدس به محضر مبارك حضرت معصومه علیهاالسلام می آمد، تا با پاهای خود برگردد. در كمتر مدتی، نسخه ی شفای او توسط این شفیعه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله پیچیده شد، و شفا یافت. او فریادزنان در كنار ضریح مطهر روی پاهای خود ایستاد. مردم دور او حلقه زدند، و متوجه شفای او گردیدند. هر كس سعی می كرد تكه یی از لباس او را پاره كرده،



[ صفحه 170]



و برای تبرك، به عنوان لباسی كه نظر مبارك حضرت معصومه علیهاالسلام همچون شعاع خورشید بر آن تابانده شده است، برای خود بردارند. بعد از خروج او از بین جمعیت، خدام بزرگوار حضرت او را به دفتر برده، و چه گونگی قضیه ی مریضی و شفای وی را سؤال كردند. آن مرد، این چنین تعریف نمود:

من ساكن مشهد مقدس هستم، و توفیق زندگی در جوار حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را دارم. مدتی پیش بر اثر بیماری، پاهایم توان حركت خود را از دست دادند. همه زندگی خود را جهت بهبود پاهایم خرج كردم، اما فایده یی نبخشید. تا اینكه، دچار فقر گردیدم. علاوه بر درد و مریضی و فلج بودن پاها، از شدت فقر نیز رنج می بردم؛ زیرا اكثر وسایل خانه ام را جهت مداوا فروخته بودم. سرانجام، به فضل الهی متوجه حضرت رضا علیه السلام شدم، و دست توسل به دامن پر مهر آن آقا، دراز كردم. مكرر به حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام رفته، و با ناله و ضجه، طلب شفا می كردم. تا اینكه، آن حضرت علیه السلام در عالم رؤیا به من فرمودند: «تو بایستی نزد خواهرم، حضرت معصومه (س) به قم بروی. شفای تو، به دست اوست.» وقتی بیدار شدم، مسرور از اینكه مورد توجه آن امام عزیز علیه السلام قرار گرفته ام، جریان را برای همسرم تعریف كردم. او گفت: «باید هر چه سریع تر به قم برویم.» بالآخره با مشورت همسرم بلیط تهیه كرده، و خودم را به قم رساندم. مستقیما به حرم مطهر مشرف شدم. پس از تشرف، بر اثر خستگی خوابم برد. در خواب، بانوی مجلله یی با حجاب كامل و روی پوشیده به سوی من آمد و گفت: «پسرم! بلند شو! تو را شفا دادم.» گفتم: «بی بی جان! نمی توانم.» فرمود: «بیا! این فنجان چای را بخور، و بلند شو!» همین كه فنجان چای را به لب هایم نزدیك كردم و كمی خوردم، سراسیمه از خواب بیدار شدم. آن گاه متوجه شدم كه پاهایم خوب شده و شفا گرفته ام. بی اختیار فریاد زدم: «مردم! بی بی، مرا شفا داد.»

لازم به ذكر است كه، ویلچر این شخص مدت ها در انتظامات صحنین حرم مطهر مورد استفاده ی زوار معلول قرار گرفت.



[ صفحه 171]